نه آن غزال زخم خورده در بیابانم
نه آن قاصدک گم کرده راه و نالانم
آن مهتاب رنگ پریده در آغوش آسمانم
که بر کاروان دلتنگی
مینوازد نت های سکوت را
بر در میخانه نشسته
گرفتار هزاران اسرارم
همچون پاییزی بی بهار بی نام و نشانم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *