زندگی دروغ محضی است که در آغوش حقیقت تلخ غبطه میخورد و بر لبانش بوسه میزند، معجون مرگ متولد میشود .هر ثانیه چون زهری درون رگهایمان تزریق میشود و تک تک سلول هایمان را آلوده میکند..
گاه برای ماندن باید رفت
به بی انتهای زمان سفر باید کرد
چون گل سرخی پژمرد
تا به بهار شادمانی رسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *