در ابتدا شروع نوشتن میخواهم با جملهای از آغازگر مطلبم باشم:
“تاریخ جوامع،تاریخ مبارزه ی طبقات میباشد”
ناگفته نماند که مارکس تحت تاثیر فلسفه ی ایده آلیستی آلمان،سوسیالیسم فرانسه و علم اقتصاد انگلیس بوده است.
تا حدودی با گفته مارکس موافقم چرا که هر جامعه ای به دو قسم تقسیم میشود،قشر مستمند و قشر غنی یا به بیان کلاسیک “بورژوا”،قشر متوسطی ندارد و نخواهد داشت اما قدرت و ثروت در دستان طبقه غنی میباشدو افکار و اندیشه های اقشار مستمند حتی اگر به حق هم باشد به دلیل نداشتن قدرت کافی و آزادی بیان نادیده گرفته میشوند چرا که ترازوی عدالت بر چرخه ی قدرت سنگینی میکنید و در مقابل فریادها و خواسته های کفه دیگر ترازو را با تاکید بر قداست سنت ها،مذهب،خانواده،و نگرش های پدرسالارانه کنترل میکنند،که این نیز خود اشاره به محافظه کاری در جوامع است.
مارکس و انگلس “انقلاب راستین” را “انقلاب اجتماعی” میدانستند که باید به تغییر طبقه حاکمه منتهی شود.
باید گفت اکثر انقلاب های تاریخ اکثرا به دلیل تغییر نظام سیاسی و ایدئولوژی حاکم بر کشوریست که افکار و اندیشه های آن دولت برای نظام اجتماعی آن جامعه رضایت بخش و پاسخگو نیست.به جرئت میتوان گفت که همه انقلاب ها توسط قشر مستمندی که زیر فشار و اقتدار و دیکتاتوری حاکم بر جامعه است صورت میپذیرد و در این جنبش است که مردم دست،به کار تغییر نظام سیاسی میزنند.
درباره چرائی وقوع انقلاب ها سه نظریه وجود دارد:
۱/ انفجار
۲/ توطئه
۳/ رهبری
مطابق نظریه ی انفجار؛انقلاب ها محصول کشمکش های درونی و مخفی جامعه است.
نظریه ی دوم؛ انقلاب را محصول اقدامات یک گروه توطئه گر میداند.
و مطابق نظریه ی سوم فرصت ناشی از تنش های درونی جامعه،در صورتی بدل به انقلاب میشود که مردم معترض دارای رهبر سیاسی باشند و گرنه انقلاب به شورش بدل میشوند و ناکام می ماند.
اما با ظهور مکاتب لیبرالیسم و آنارشیسم شاید بتوان گفت اوضاع کمی بهتر از قبل باشد،چرا که در لیبرالیسم هدف اصلی ،مبارزه با قدرت مطلقه و خودکامه و تامین و رعایت حقوق برابر برای شهروندان صرف نظر از نژاد،قومیت،مذهب و …
و آنارشیسم هر گونه موسسه مبتنی بر زور و اجبار را عامل تباهی زندگی اخلاقی و اجتماعی بشر میداند و نکته مهم این است که لیبرالیسم از مبانی دموکراسی میباشد.
اما با ظهور همه مکاتب اگر نتوان افکار و عقاید حکومت توتالیتر را که جامعه را تحت تاثیر میگذارد کنترل کرد هیچ گاه نمی توان به آزادی بیان و دموکراسی و حقوق برابر دست پیدا کرد،در این صورت است که توده های فراموش شده جامعه در مرداب بی عدالتی جان میسپارند،در این نوع حکومت ها سوسیالیسم اصلاح طلب هم که هم تراز با حکومت دیکتاتور و شاید کمی ملایم تر کاری از یش نخواهند برد.در اینجا میتوان به ۱۰ انقلاب تاریخ ساز جهان اشاره کرد:
۱:انقلاب روسیه که اولین انقلاب جهان است و به آن انقلاب فوریه نیز میگویند.
۲:انقلاب آمریکا که طی سال های ۱۷۶۵_۱۷۸۳ روی داد و این انقلاب پش از آنکه اعضای جامعه مستعمراتی آمریکا حاضر نشدند در برابر قدرت پادشاه بریتانیای کبیر و پارلمان آن تسلیم شوند شکل گرفت.
۳: انقلاب فرانسه که در یک دوره زمانی ۱۰ ساله اتفاق افتاد که طی آن اصلاحات سیاسی و اجتماعی زیادی صورت گرفت.
۴:انقلاب شین ها که در سال ۱۹۱۱ در چین رخ داد که منجر به سرنگونی سلسله امپراتوری خاندان چنگ شد.
مردم چین معتقد بودند سیاستهای این خاندان بسیار کهنه شده و حاکمان نمیتوانند کشور را رو به مدرن شدن ببرند. که البته این انقلاب بسیار خشونت بار بوده است.
۵:انقلاب کوبا شورشی بود که در جزیره کوبا به پا شد و به سرنگونی حکومت باتیستا انجامید. این انقلاب پنج سال به درازا کشید و در ۲۶ جولای ۱۹۵۳ شروع شد و اول جولای ۱۹۵۹ پایان پذیرفت.
۶:انقلاب ۱۸۴۸ کشورهای فرانسه،آلمان،امپراطوری اتریش،دولت ایتالیا،لهستان و مجارستان را در بر گرفت و تماما دموکراتیک بود.این انقلاب تقریبا به طور همزمان در قاره اروپا رخ داد و میراث ماندگاری بر جای گذاشت و به سیستم فئودال در بسیاری از کشورها پایان داد و باعث شد دموکراسی در اروپا حکمفرما شود.
۷:انقلاب صنعتی جنبشی جهانی بود که در اوایل قرن ۱۹ شکل گرفت و روش های تولید مکانیزه جایگزین کارهای یدی شد.
۸:انقلاب اسلامی ایران که با سرنگونی پادشاه ایران و به رهبری آیت الله خمینی به سرانجام رسید.
۹:انقلاب هائیتی که یکی از انقلاب های موفق بر ضد برده داری بود که در سنت دومینیک آن زمان که مستعمره فرانسه محسوب مید روی داد.
۱۰:انقلاب کمونیستی چین که در اول اکتبر ۱۹۴۹ با اعلام حزب کمونیست چین مدعی تشکیل جمهوری خلق چین شد.
در تمام ادوار و تمامی انقلاب های رخ داده در زمان های مختلف علیه حکومت ها توتالیتر بوده است برای رسیدن به اومانیسم و دموکراسی که البته در این راه خشونت های زیادی علیه جوامع بشری رخ داده است.امروزه نیز شاهد چنین خشونت ها و وحشیگری هایی هستیم که دولت ها برای حفظ حکومتشان کودکان و انسان های بی گناه زیادی را به کام مرگ میفرستند.