استخوان هایم درد میکنند،قلب سر خورده ام میسوزد در آتشی سوزان و افکارم چون امواج دریایی عصیان میکند.شبیه آیینه ای در تاریکی شکستم هزار پاره گشتم….تولدم اشتباهی بیش نبوده ،زاده شبی شوم حاصل عشقبازی دو عاشق و اکنون در دنیایی سیاه بی پر و بال گشته ام.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *